ماه رمضون خوبی بود. مخصوصا اون قسمتایی که با هستی میرفتیم نماز جماعت و همین باعث شد با هم حرف بزنیم، خاطره تعریف کنیم و نزدیکتر بشیم. خیلی وقت بود که به‌طور مداوم همدیگه رو ندیده بودیم و حرف نزده بودیم. شب آخر نشسته بودیم سر سفره افطاری و درمورد خاطرات دبیرستان حرف میزدیم. یکی از آشناهاشون که روبه‌رومون بود گفت 30 روزه دارین میاین اینجا و قد 30 روز دارین خاطره تعریف میکنین! + جلد اول کتاب آتش بدون دود رو خوندم و خیلی خوشم اومد. بودیم ,خاطره تعریف منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

الان بخر تحویل بگیر وبسایت طرفداران مریم قاسمی batrycar بیاناتی فرهنگ اسلامی همه چیز برای تو خرید اینترنتی ببین ببین دات آی آر|دانلود فیلم،سریال،انیمیشن و...